یه چند وقتیه همه تاکسیک تاکسیک می کنن و از اینکه آدم سمی نباشیمو نمیدونم والدین سمی و پارتنر سمی و رفیق سمی و هرچی موجود سمی حرف می زنن.
امروز هم من با دید تخصصی و می خوام در مورد عوامل سمیکننده محیط کار حرف بزنم.
- تجاوز به حریم شخصی (Boundaries):
تجاوز به حریم شخصی مثل تماسهای کاری خارج از ساعات کاری، میتونه باعث استرس و تنش بشه. این نوع تجاوز به حریم شخصی میتونه قسمتهای مغزی مربوط به استرس و ترس، مانند آمیگدالا، رو تحریک کنه و باعث افزایش سطح کورتیزول بشه. برای جلوگیری از این وضعیت، بهتره ساعات مشخصی برای کار تعیین کنیم و به اونها احترام بذاریم. - عدم تطابق بین حرف و عمل (Words vs Actions):
وقتی وعدهها و حرفها با اعمال همخوانی ندارن، اعتماد به شدت آسیب میبینه. این بیاعتمادی میتونه باعث تحریک نواحی مغزی مربوط به ارزیابی خطر و تصمیمگیری، مثل ناحیه پیشپیشانی، بشه. برای رفع این مشکل، صداقت در ارتباطات و تطابق بین حرفها و عملها ضروریه. - سرزنش (Blame):
مقصر دانستن دیگران به جای حل مشکلات، همکاری و رشد رو مختل میکنه. این مسئله باعث میشه افراد احساس کنن همیشه تحت فشار و تهدید هستن. سرزنش مداوم میتونه نواحی مغزی مربوط به استرس و دفاعیشدن، مانند هیپوکامپ، رو تحریک کنه. ایجاد فرهنگ پذیرش مسئولیت و حل تعارضات با همکاری، میتونه بهبود بخشه. - پنهانکاری (Secrecy):
مخفیکردن اطلاعات و دادن اطلاعات ناقص، اعتماد رو تضعیف میکنه و باعث افزایش استرس میشه. پنهانکاری میتونه باعث افزایش سطح هورمونهای استرس مثل آدرنالین و کورتیزول بشه. برای رفع این مشکل، باید در ارتباطاتمون شفاف باشیم و اطلاعات دقیق و کامل رو به اشتراک بذاریم. - دفاعی بودن (Defensiveness):
واکنش بیش از حد به بازخوردها و نپذیرفتن نقد سازنده، باعث ایجاد فضای منفی میشه. این واکنشها میتونن نواحی مغزی مربوط به خود-حفاظتی، مثل قشر پیشپیشانی، رو تحریک کنن. پذیرش بازخوردها و ارتقای فرهنگ بازخورد مثبت، میتونه این مشکل رو حل کنه. - اجتناب (Avoidance):
فرار از مسئولیت یا مقصر دانستن دیگران، باعث کاهش انگیزه و افزایش استرس میشه. این رفتارها میتونن نواحی مغزی مربوط به انگیزه و پاداش، مثل ناحیه دوپامینرژیک، رو تحت تاثیر قرار بدن. با پذیرش مسئولیت و تلاش برای حل مشکلات به صورت تعاملی، میتونیم این مسئله رو رفع کنیم. - الگوهای تکراری (Repeated Patterns):
تکرار رفتارهای منفی مانند دیرکرد و نپذیرفتن اشتباهات، روابط کاری رو تضعیف میکنه و بهرهوری رو کاهش میده. این الگوها میتونن نواحی مغزی مربوط به عادات، مثل قشر اوربیتوفرونتال، رو تحت تاثیر قرار بدن. شناسایی و تغییر الگوهای منفی با تشویق رفتارهای مثبت، میتونه این مشکل رو حل کنه. - عدم توجه به نیازهای روانی (Neglecting Psychological Needs):
عدم توجه به نیازهای روانی و رفاه کارکنان، باعث کاهش انگیزه و بهرهوری میشه. این مسئله میتونه باعث کاهش تولید سروتونین و دوپامین در مغز بشه. ایجاد برنامههای رفاهی و توجه به نیازهای روانی کارکنان، میتونه بهبود بخش باشه. - رقابت ناسالم (Unhealthy Competition):
ایجاد محیط رقابتی به جای همکاری، باعث تحریک نواحی مغزی مربوط به استرس و فشار میشه، مانند آمیگدالا. تشویق به همکاری و تیمسازی به جای رقابت، میتونه محیط رو بهبود ببخشه. - مدیریت ضعیف (Poor Management):
رهبری ناکارآمد و ناتوانی در مدیریت تعارضات، باعث کاهش انگیزه و افزایش استرس در کارکنان میشه. این مسئله میتونه نواحی مغزی مربوط به تصمیمگیری و مدیریت استرس، مثل قشر پیشپیشانی، رو تحت تاثیر قرار بده. تقویت مهارتهای مدیریتی و رهبری از طریق آموزش و توسعه، میتونه بهبود بخش باشه. - کمبود تقدیر و تشویق (Lack of Appreciation):
عدم تقدیر و تشویق کارکنان، باعث احساس نادیده گرفته شدن و کاهش انگیزه میشه. این مسئله میتونه باعث کاهش تولید دوپامین و سروتونین در مغز بشه. تقدیر و تشویق به موقع از عملکردهای خوب، میتونه انگیزه و روحیه کارکنان رو افزایش بده. - فقدان فرصتهای رشد و توسعه (Lack of Growth Opportunities):
عدم فراهم کردن فرصتهای رشد و توسعه برای کارکنان، باعث احساس عدم پیشرفت و کاهش انگیزه میشه. این مسئله میتونه نواحی مغزی مربوط به انگیزه و پاداش، مثل ناحیه دوپامینرژیک، رو تحت تاثیر قرار بده. ایجاد برنامههای توسعه و آموزش مستمر، میتونه به کارکنان انگیزه بده و روحیهشون رو بالا ببره.
نتیجه چی:
همه این عوامل میتونن محیط کار رو سمی و روابط کاری رو سخت کنن. با شناسایی و مدیریت این عوامل، میتونیم محیط کاری سالم و بهرهور ایجاد کنیم.